قصیده هجران

ساخت وبلاگ

می بارد از چشم غزل قطره های غم 

بر سنگ بقض نقش بسته اندژاله های نرم 

یک باغ از قصیده هجران روی ماه 

سوزاند بوته های خشک در بیشه ستم 

صحرای دل عطش دارد از چشمه های خشک 

کو برگ سبز عاشقی با شاخه قلم 

شرم دارند ز صبح میخ های دل سیاه 

دانند که رسوا می شوند در کوچه های وهم 

درخت مهربانی فاش کرده است خار 

نمک کجایی که زخم قد کرده است علم 

دل پدر از کینه ها یک کوه آتش است 

این فاجعه شعله کشد در کشت خاطرم 

شب گریه می کند به احوالش خویش 

بریدن سه غنچه را زآغوش گرم 

نگاره سبز...
ما را در سایت نگاره سبز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1esailnazarpoor10541 بازدید : 13 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 0:53